My patient angel | فرشته صبور من P10
19 نوامبر، روز عروسی:
توی این یک هفته رابطه چانگبین و جونگین بهتر شده و فلیکس افسرده تر. لارا خیلی بیشتر از قبل به عمارت هیون میاد و هربار چانگبین اونو به یه بهانه ای
برمیگردوند. فلیکس خیلی کمتر از اتاق خودش بیرون می اومد و جونگین اکثرا پیشش بود. مونبین حتی یک لحظه هیون رو رها نمیکرد و همیشه همراهش بود تا ازش محافظت کنه.
ویو هیونجین:
لباسم رو پوشیدم. کت و شلوار سیاه ساده همراه پیرهن سفید و طلایی.(خودتون یکم جزئیات اضافه کنین)
همراه مونبین سمت اتاق لارا رفتیم تا سریع تر به سالن بریم و این بازی مسخره رو تموم کنیم. سه چهار روزی میشه که فلیکسو جز شبا موقع خواب ندیدم و الان کوچکترین خطایی می تونه باعث شه تا کل عمارت کیم رو زودتر از موقعش بفرستم رو هوا.(عروسی تو عمارت کیم عه)
اروم در میزنم
+لارا؟
لارا در رو باز می کنه.
لارا: هیونجیییییین عشقم. چطور شدم؟
لباس کوتاه و پر از طوری پوشیده بود که انگار می خواد بره(سانسور)
رژ صورتی پررنگ همراه سایه های صورتی پشت پلکاش عجیبش کرده بودن...
+زیبا شدی عزیزم..... حالا.... بهتره بریم سالن تا سوپرایزت کنم. همه اومدنا...
لارا: واقعا؟ اوه خدای منننننن باورم نمیشه هیونننن خیلی دوستت دارم.
خواست لبامو ببوسه که با گرفتن شونه هاش مانع شدم.
+نمی خوای که لبای منم همرنگ لبای تو بشه هوم؟
لارا: اوهههه می خوام زودتر این مراسم تموم شه تا بالاخره بتونم شبم رو باهات بگذرونم(خیلی ببخشید ولی بیلاخ)
مونبین: بریم قربان؟
+بریم
لارا دستشو دور بازوم حلقه کرد و باهم سمت جایگاه رفتیم.
ویو مونبین:
لعنتی. سعی کردم با جونگین ارتباط برقرار کنم.لعنت به انتن اینجا. لعنت به جمعیت
مونبین:جونگین صدامو می شنوی؟
جونگین: اره سونبه
مونبین: خوبه.... گروه c رو بفرست داخل و نزدیک فلیکس بمون تا قبل از انفجار از اینجا خارج بشین.
جونگین: بله سونبه
(اممم یه توضیح، فلیکس باهاشون اومده چون کیم از قضیه فلیکس خبر داشته و ممکن بوده بلایی سرش بیاره و الان همراه جونگین توی حیاطه)
........................................................................................
#straykids
#changin
#هیونلیکس
#چانگین
#وانشات
توی این یک هفته رابطه چانگبین و جونگین بهتر شده و فلیکس افسرده تر. لارا خیلی بیشتر از قبل به عمارت هیون میاد و هربار چانگبین اونو به یه بهانه ای
برمیگردوند. فلیکس خیلی کمتر از اتاق خودش بیرون می اومد و جونگین اکثرا پیشش بود. مونبین حتی یک لحظه هیون رو رها نمیکرد و همیشه همراهش بود تا ازش محافظت کنه.
ویو هیونجین:
لباسم رو پوشیدم. کت و شلوار سیاه ساده همراه پیرهن سفید و طلایی.(خودتون یکم جزئیات اضافه کنین)
همراه مونبین سمت اتاق لارا رفتیم تا سریع تر به سالن بریم و این بازی مسخره رو تموم کنیم. سه چهار روزی میشه که فلیکسو جز شبا موقع خواب ندیدم و الان کوچکترین خطایی می تونه باعث شه تا کل عمارت کیم رو زودتر از موقعش بفرستم رو هوا.(عروسی تو عمارت کیم عه)
اروم در میزنم
+لارا؟
لارا در رو باز می کنه.
لارا: هیونجیییییین عشقم. چطور شدم؟
لباس کوتاه و پر از طوری پوشیده بود که انگار می خواد بره(سانسور)
رژ صورتی پررنگ همراه سایه های صورتی پشت پلکاش عجیبش کرده بودن...
+زیبا شدی عزیزم..... حالا.... بهتره بریم سالن تا سوپرایزت کنم. همه اومدنا...
لارا: واقعا؟ اوه خدای منننننن باورم نمیشه هیونننن خیلی دوستت دارم.
خواست لبامو ببوسه که با گرفتن شونه هاش مانع شدم.
+نمی خوای که لبای منم همرنگ لبای تو بشه هوم؟
لارا: اوهههه می خوام زودتر این مراسم تموم شه تا بالاخره بتونم شبم رو باهات بگذرونم(خیلی ببخشید ولی بیلاخ)
مونبین: بریم قربان؟
+بریم
لارا دستشو دور بازوم حلقه کرد و باهم سمت جایگاه رفتیم.
ویو مونبین:
لعنتی. سعی کردم با جونگین ارتباط برقرار کنم.لعنت به انتن اینجا. لعنت به جمعیت
مونبین:جونگین صدامو می شنوی؟
جونگین: اره سونبه
مونبین: خوبه.... گروه c رو بفرست داخل و نزدیک فلیکس بمون تا قبل از انفجار از اینجا خارج بشین.
جونگین: بله سونبه
(اممم یه توضیح، فلیکس باهاشون اومده چون کیم از قضیه فلیکس خبر داشته و ممکن بوده بلایی سرش بیاره و الان همراه جونگین توی حیاطه)
........................................................................................
#straykids
#changin
#هیونلیکس
#چانگین
#وانشات
- ۶.۱k
- ۲۶ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط